|
سرنوشت بی وفا ...
رو دلم نوشتی از عشق ، من یه برگ پاره بودم
توی کوچه های غربت ، عمری من آواره بودم
دست تنهامو گرفتی ، با تو من نفس کشیدم
طرح سرنوشتم اینه ، که به این نقطه رسیدم
بینمون فاصله انداخت ، سرنوشت بی وفامون
ما دو تا چقدر غریبیم ، انتظار سهم دلامون
هم نفس از تو میخونم ، تویه شب های جدایی
زندگی رنگ جنونه ، واسه من بی تو خدایی
دوس دارم با تو بمونم ، این جدایی نمیزاره
عزیزم نیستی ببینی ، عشق تو چه بی قراره
با همین چشمای خیسم ، مینویسم عاشقونه
تا ابد به خاطر هم ، عشقمون به جا میمونه ... نظرات شما عزیزان: نوشته اي از يك عاشق به نام :جواد| شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 14:54 | + | موضوع: <-PostCategory->
|